برای تو مینویسم که بودنت بهار و نبودنت خزان سرد است
تویی که حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق میزند
در کویر قلبم از تو برای تو مینویسم
ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی میکردم تا مثل باران هر صبح برایت شعر میسرودم آن هنگام زمان را در گوشهای جا میگذاشتم و به شوق تو اشک میشدم و بر صورت مه الودت میلغزیدم.
ای کاش باد بودم و همه عمر را در عبور میگذراندم تا شاید جادهای دور هنوز بوی خوب پیراهنت را وقتی از آن میگذشتی در خود داشته باشد که مرهمی شود برای تاولهای سرگردانم.
181964 بازدید
42 بازدید امروز
151 بازدید دیروز
879 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian